۱۷ فروردین ۱۳۸۸، ۱۲:۴۱

مابعدالطبیعه ذهن (13)

شاخصهای دیدگاه لایه‌لایه‌ای جهان

شاخصهای دیدگاه لایه‌لایه‌ای جهان

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: دیدگاه لایه لایه شده جهان که مورد بحث قرار می­گیرد از تجربۀ روزمره ناشی نمی­شود بلکه از علم نشأت می­گیرد. علوم خاص به اشیا و کیفیات به عنوان اموری که در لایه­های هستی­شناختی متمایز قرار می­گیرند توجه می کنند.

کیفیات مرکب کیفیات اشیای مرکب به شمار می­روند. این تصور در تقابل با دیدگاهی است که بر طبق آن کیفیتهای امور "پدیداری" هستند. جهان ما از اشیای بسیطی تشکیل شده است. کیفیات این اشیای ساده کیفیات ساده هستند. هر احتمال ترکیبی به صورت کیفیات ساده نگاشته می­شود.

اینها شامل احتمالاتی هستند که هرگز ابراز نمی­شوند و هرگز ابراز هم نخواهند شد. ترکیبات جدیدی از کیفیات در واقع وجود دارند که ترکیبات جدید هستند و نه کیفیات جدید. (این نکته البته کیفیات پیچیده را رد نمی­کند بلکه تأکید مجددی بر این نکته روا می­دارد که کیفیات مرکب چیزی بیش از مؤلفه­های آن­ها که به صورت مناسبی سامان یافته­اند به شمار نمی­روند).

آیا این بدان معناست که بروز، یک بروز واقعی، بروز کیفیات واقعاً جدید (که متمایز از نظم­های جدید کیفیات قدیمی باشد) غیرممکن است؟ هرگز این­گونه نیست. اگر بروز رخ دهد - و ما دلیلی برای شک به رخ دادن این کار نداریم- این امر در سطح بنیادین رخ می­دهد. در این سطح بنیادین آن­چه رخ می­دهد نمی­تواند به مبنایی بنیادین­تر فروکاسته شود. به طور مثال این­گونه فرض کنید که این هستی ما فقط شامل دو نوع ذرۀ اولیه  باشد که آن­ها را ذرات A  و B می­نامیم.  مقدم بر زمانی خاص این ذرات هرگز با هم تعامل ندارند- شاید به جهت اشغال حوزه­های مکانی غیرمتداخل. در نهایت یک ذرۀ A  و یک ذرۀ B با هم برخورد می­کنند و نتیجه بروز نوع جدیدی از جزء اولیه یعنی ذره C است. چیزی شبیه این ممکن است در طی یا بلافاصله بعد از مه­بانگ هم رخ داده باشد و این امروزه هم در شتاب­دهنده­های ذره­ای اتفاق می­افتد.

این تصویر ترکیبی ما را ملزم می کند تا میان کیفیات پیچیده که چیزی بیش از ترکیبات (احتمالا جدید) از کیفیات ساده هستند و بروز واقعی کیفیات ساده تمیز و تمایز قایل شویم. از این جنبه همۀ امکان­ها از کیفیات ساده منتج می­شوند. از جملۀ این امکان­ها، امکان کیفیات مرکب و غیر بروزی و امکان بروزهای ساده و غیر مرکب هستند.

آیا این هستی­شناسی که ما پیشنهاد کرده­ایم هر تجربۀ روزمره یا تلقی رایج ما از واقعیت را در بر می­گیرد؟ نه به هیچ عنوان. این [هستی­شناسی] مطمئناً در جهت یک امتناع فلسفی رایج مبنی بر این­که جهان لایه لایه است حرکت می­کند. این سطوح محورهای فلسفی هستند که به عنوان اجزای نظریه­های فلسفی معرفی می­شوند. چنین نظریه­هایی اغلب به­کفایت طراحی می­شوند تا تجربۀ روزانۀ ما را تبیین کنند. با رد این محور فلسفی و نظریه­ای که در آن، این محور تجسد می­یابد ما چیزی توصیه نمی­کنیم مبنی بر این­که شما به تجربۀ روزمره برگردید. برعکس ما یک تبیین متعارض برای مبنای تجربه پیشنهاد می­کنیم که به صورت اتفاق با آن­چه علوم دربارۀ جهان به ما می­گویند پیوند برقرار می­کند.

کسی می­تواند در این نکته عمیق شود. دیدگاه لایه لایه شده جهان که مورد بحث قرار می­گیرد از تجربۀ روزمره ناشی نمی­شود بلکه از علم نشأت می­گیرد. علوم خاص به اشیا و کیفیات به عنوان اموری که در لایه­های هستی­شناختی متمایز قرار می­گیرند توجه می کنند. هر لایه با توجه به آن­چه در ذیل می­آید استقلال می­یابد بدان معنا که آن نمی­تواند به سطوح و لایه­های پایین­تری فروکاسته شود.

قوانینی که اشیای سطح بالا را هدایت می­کنند قابلیت جایگزینی با قوانین سطح بالا را ندارند و قابلیت این را هم که از آن­ها ناشی شوند ندارند. با این همه اشیا و کیفیات در سطوح بالا از جهتی بر اشیا و کیفیات سطوح پایین متکی­اند. تبیین مطلوب این نسبت مبنایی با تصور "تداخل"[1] فهم می شود: شاخص­های سطح بالا با شاخص­های سطوح پایین تداخل دارند. این تقریباً بدان معناست که اشیا و کیفیات سطح پایین برای اشیا و کیفیات سطح بالا کفایت می­کنند اما اشیا و کیفیات تداخل کننده در سطوح بالا از مبانی سطح پائین خود متمایزند. متمایز بودن در هدایت شدن (یا ساخته شدن) به­وسیله قوانین متمایز طبیعت منعکس است.

 

[1] . supervenience

کد خبر 855500

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha